کد مطلب:188768 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

سلیمان بن عبدالملک
پس از مرگ ولید بن عبدالملك در سال 96 ه؛ برادرش سلیمان بن عبدالملك بر جای او نشست.

سلیمان نیز مانند پیشینیانش، در اولین سخنرانی خود برای مردم، سخن از حاكمیت خدا و رضایت به حكم الهی به میان آورد، [1] ولی در عمل، همان شیوه ی تجملی، اسراف و استبداد خلفای اموی را پی گرفت، و كارگزاران دوران ولید را بر پست های خود باقی گذاشت [2] .

در روزگار حكومت او، تجمل به گونه ای گسترده تر به دربار راه یافت، و هر طیف و طبقه ای با جامه ی مخصوص به حضور او می رسیدند.

سلیمان، در پرخوری و شكمبارگی كم نظیر بود [3] گرگی را می مانست كه پس از روزگاری گرسنگی به طعمه ای دست یافته باشد. تنها اندیشه ای كه در سر او نبود، اندیشه ی مردم و اسلام و قرآن بود و خود اقرار می كرد:

غذای خوب خوردیم و لباس نرم پوشیدیم و مركب رهوار سوار شدیم، لذتی برای من نمانده، مگر دوستی كه میان من و او تكلف نباشد. [4] .

سلیمان، هر چند در مقایسه با ولید و یزید، فرصت نیافت تا جباریت خود را آن گونه كه آنان به كار گرفتند، به كار گیرد، اما جوانی و قدرت، جز عجب و غفلت نمی زاید؛ چنان كه خود روزی در آینه نگریست و از شكوه شاهی خود به شگفت آمد و گفت: محمد (ص) پیامبر بود... و عبدالملك سیاستمدار و ولید جبار و من پادشاهی جوانم! [5] .

در این جا سلیمان به جباریت برادرش ولید اعتراف می كند.!



[ صفحه 177]




[1] مروج الذهب 3 / 174.

[2] همان.

[3] مروج الذهب 3 / 175؛ تاريخ يعقوبي 2 / 299.

[4] مروج الذهب 3 / 176.

[5] تاريخ الخلفاء 226.